حیات، روزمرگی، آزمون بزرگ و با ابهتی است.
شادیها، لذتها، اضطرابها، سوگها، از دست دادنها و به دست آوردنها،
مشاهده صحنههایی از بی عدالتی، ظلم، مهربانی، سخاوت، تنگدستی، بی معرفتی و وفاداری، همه این نیکوییها و آلودگیها کم و بیش در وجودمان هست.
زندگی چنین تجربه رمزآلودی است.اگر همه اینها را در وجودمان نپذیریم درمانده و ناامید میشویم، نفس روحمان به شماره میافتد گاهی دلسرد و گاهی هراسان میشویم.
با فرار از آنها راه به جایی نمیبریم.
دست به دامن کسان و ناکسان میشویم تا به زندگیمان شور و هیجان بدهند.
با هزینههای کلان رتبه و اسم و اعتبار میخریم شاید حالمان نو بشود، نو میشود ولی نو نمیماند.
ما ناچاریم هیجانزدگی خودمان را بشناسیم باید آشفتگی و دلمردگی خودمان را هضم کنیم، با تکذیب کردنشان از وجودمان پاک نمیشوند.
هروقت آشکارا در سراسر زندگی، خودمان را با همه این تجربیات و احساسات پذیرفتیم و برای بهتر شدن حرکت کردیم آنوقت ذهنمان از اثر و عوارض آنها تمیز و خالی میشود ساکت و آرام میشویم.
تمرین این پذیرش پایههای افکار مسموم را فرو میریزد،
از آن پس احساس رضایت از نارضایتی روزانه افزون میشود.
یاحق
ثبت ديدگاه